دیروز جمعه ۱۶ اسفند ، آخرین برنامه گروه در سال ۹۲ یا به روایتی بیست و ششمین برنامه “تیلار” در این سا ل بود. هنوز هوا تاریک بود که من و نسرین و بهروز به همراه دو کتری بزرگ گروه ، زیرانداز عمومی ، داس ، جایزه بازیها و غیره . . . زدیم از خونه بیرون . در سر قرار تعدادی از بچه ها اومده بودند و دیدن بعضی ها که مدتی بود در برنامه ها ندیده بودیمشان حسابی خوشحال مون کرد .

بعد از خوردن صبحانه متوجه شدیم بر بازوی کوهیاران ما هیچ چیزی به عنوان مشخص بودن کوهیاری نیست . با خود گفتم ” تا سه نشه بازی نشه” اینم سومین “رکورد” که بازوبندهای کوهیاری هم در شهر جا موند . هنوز در گیر و دار سومین “رکورد” بودیم که چهارمیش اتفاق افتاد : ” رسیدن تنها یک شکلات به هر نفر” ! ! .
با خوندن چند آواز زیبا توسط همنوردان و بخصوص بهزاد عزیز ، حوالی ساعت ده ونیم صبح به کلبه تابستانی آقای فیض بخش در زیر قله نیزه کوه رسیدیم . با توجه به شیب مسیر ، زمان خوبی بود . بطری ها و کتری های گروه را از شیر آب آنجا پر کرده و بالا رفتیم . سر یال اصلی که چمنزار مسطح و زیبایی هست توقفی نمودیم ، تعدادی از همنوردان که خسته شده بودند و تعدادی هم برای همراهی شان به توصیه سرپرست آنجا ماندند و بساط آتش و چای و نهار را آماده کردند . بقیه هم به سمت قله جنگلی و زیبای “نیزه کوه” به راه افتادند. در گوشه ای از محوطه “بنری” که بیانگر تاریخچه روز جهانی زن بود نصب شد . همنوردان جوانی که آنجا بودن تا رسیدن بقیه از قله به اجرای بازیهای شادی پرداخته و در این میان افشین عزیز به همراه چند دستیار قوی به مانند میثم ، سپنتا و سامان در بر پا کردن آتش و آماده کردن چای نقش احمد آقا را بخوبی ایفاء نمود. آمدن بهرام شالچی در زمان ناهار و پیوستن وی به گروه به عنوان مسئول فنی علیرغم همه مشغله ای که داشت ، هم کلی موجب روحیه شد و هم از محقق شدن یک رکورد دیگر جلوگیری نمود .
پس از ۹۰ دقیقه با دیدن راهنمای ما سارا خانم ، متوجه رسیدن همنوردان از قله شدیم و سپس با خوردن دست جمعی ناهار در آن روز آفتابی زیبا در کنار هم فضای شادی بوجود آمد . از اتفاقات جالب ناهار و “رکورد” پنجم این صعود ، جا ماندن نهار تقریبن ده نفر از همنوردان در شهر بود که با مهربانی بقیه و خودشان این مسئله اصلن به چشم نیومد و همه هر چی داشتیم با هم خوردیم و کلی خندیدیم .
آقای نادر مسرور که از گرفتگی صدای میلاد به دلیل عارضه “گوااااتر” ، کلی شاد شده بود ، نقش ارزشمندی در اجرای نمایش “پانتومیم” قبل از شروع برنامه های فرهنگی داشت . حیات وحش و محیط زیست ، شعری از زنده یاد فروغ و همچنین یادی از روز جهانی “زن” از جمله برنامه های فرهنگی دیروز بود که به نسبت خوب برگزار شد . مسابقه ماست خوری و بستن بند کفش ها به یکدیگر و دویدن هم صفا و شادی خودش را به همراه داشت . اما در روزی که انگار قراربود همه چیز یا در شهر جا بماند یا کم باشد ، از نمایشگاه عکس کوهستان هم خبری نبود .
در حالی که آسمان آبی جایش را با ابر و مهی زیبا در حال معاوضه بود ، به توصیه سرپرست به طرف پایین حرکت کردیم و به شکل یک صف منظم ۱۲۰ نفره ، شیب های تند و قدری گل آلود را پایین آمده و در نزدیکیهای محل خوردن صبحانه برای اجرای جلسه پایانی توقف کردیم . قیافه های شاد و حرفها حکایت از رضایت تقریبن همه همنوردان از برنامه می داد . صحبتهای داخل جلسه هم همین را می گفت . اما به نظرم این احساس همنوردان از صعود دیروز ، قدری عجیب می نمود . در روزی که اجرای خوب برنامه به کاکل جوانان ارزشمند گروه می چرخید و روزی شاد و خاطره انگیز برای همه بوجود آورده بودند و در روزی که به نظرم به عنوان عضوی از “هیات مسئولین” کم کاری های بزرگ و مثال زدنی داشتم ، صعود اسفند ۹۲ نیزه کوه ، بی شک برنامه “رکوردها” محسوب می گردد .
“باقی بقایتان “
مسعود سلیم پور