شما نیز اگر مثل من در هفتههای گذشته به یکی از قلل معروف کشورمان سفر کرده باشید حتما از ازدحام عجیب و خاص امسال در این قلل متعجب شدهاید. به شلوغی این فصل ساوالان عادت دارم اما با اینکه پناهگاه سهل الوصول شمالشرقی را ندیدم از سیل جمعیت غیرقابل باور روی قله و کنار دریاچه سلطان میتوانستم حدس بزنم که الان در مسیر شمالشرقی و حوالی پناهگاه چه خبر است. جمعیتی سیلآسا بدون کوچکترین آموزش و تخصص برای حضور در مناطق کوهنوردی.
قطعاً امسال نقطهی عطفی در گسترش این ورزش در بدنهی اجتماع و به تبع آن تجاوز بیرویه و بیضابطه آنان در دل مناطق کوهنوردی است این را اخبار و تصاویر ارسالی از علم کوه و جبهههای مختلف دماوند و آنچه ماه گذشته در مسیر نسبتا و معمولا کم تردد شمالی دماوند دیدم تایید میکند.
حال تصور کنید مایی که سالها وقت و هزینه صرف گسترش این ورزش و جذب کوهنوردان بیشتر به این ورزش کردهایم مناطق کوهنوردی را جولانگاه ناکوهنوردان و عرصهی ضابطهآمیز کوهنوردی را خالی از مشتاقان یافتهایم. جمعیتی که میتوانست با ارادهی عمومی به سمت آموزش، سازماندهی و کار مفید و با کیفیت کوهنوردی سوق داده شود متآسفانه با ترغیب شرکتهای منفعتجویی که تنها به سود بیشتر فکر میکنند در با جاخالی مسئولین امر! حالا به فکر کسب افتخاراتی بالاتر از دریاچه سبلان و محل خروج گاز گوگرد دماوند افتاده است. سرازیر شدن به سمت قلههای بدون کمترین بار فنی و کیفی در آنسوی مرزهای کشور و نائل آمدن به برچسب پر طمطراق هیمالیانورد! آن هم در کیلومترها دورتر از هیمالیا و گاه حتی قلل تکراری هشت هزارمتری با کمترین نیازی به خلاقیت، نبوغ یا کارهای فنی دقیق و نوین.
بدیهی است که کوهنوردی ما نیز همچون زندگی عموم مردم جهان از سوی شرکتهای سودجو و سرمایهداران کلان طراحی و نظمدهی شود؛ در این بازار مکاره، جمعیت سیل آسای رو به گسترش، زامبیوار به مناطق کوهنوردیمان حمله میکنند و سود آن به جیب شرکتهای سودجو و کسانی که بعضا برنامههای ملی و قابل الگوگیری کشور را در این سمت و سو طراحی میکنند میرود و تنها چیزی که عاید عموم جامعه کوهنوردی میشود این است:
۱٫ تخریب غیرقابل جبران طبیعت توسط کسانی که کوچکترین آموزشی در خصوص چگونگی حفظ آن ندیدهاند شاید فقط عده ای از آنها دورهای را به اجبار و برای تهیه پیش نیاز مربیگری خود گذرانده باشند که آنهم در واقع صرفا گریزی برای ایجاد درآمدِ طراحان این دوره بوده و کمترین اثر واقعی را روی آنان داشته است.
۲٫ حوادث متعدد و رو به افزایش در مناطق کوهنوردی پر تردد که اگر مسئولیتپذیری برخی امدادگران و کوهنوردان منطقه و عملیات و امداد و پیگیری ایشان برای مصدومان نبود قطعا آمار آن بیشتر از چیزی بود که اعلام میشود مثلا فقط در منطقه ساوالان حضور علی کریمی و دیگر دوستان ایشان در هیات کوهنوردی مشگین شهر باعث میشود هر ماه یکی دو کشته و ده مصدوم کمتر، در این منطقه روی دستان کوهنوردی کشورمان باشد.
۳٫ همین حالا که این سطور نگاشته میشود قلههای اتوبوسروی پامیر عرصه جولاندهی کوهنوردانی از نقاط مختلف کشورمان است. تیم های پرتعدادی از نفرات آموزش ندیده و صرفا افتخارطلب و گاه حتی تیمهای رسمی و منتخب استانها که آنهاهم به همان دلایل اقتصادی و پولی در بستن نفرات ضابطه را کنار گذاشتهاند. این در حالی است که قلهها و مسیرهای فنی کوهنوردی و دیوارههای مهم و معروف کشور سهمی از این جمعیت سودآور ندارند و بخصوص در فصل سرد سال خالی از کوهنوردان هستند و همین شرایط را برای نظرپردازیهای مجازی و تحلیلهای از راه دور بدون حضور در این مناطق و درک واقعی شرایط آنها مهیا میکند.
زمستان گذشته فقط یک تیم دو نفره در علم کوه که مهترین منطقه فعالیت فنی کشور است فعالیت کرد، دیوارهها و مناطق فنی دیگر نیز بدین منوال.
بیایید از خود سوال کنیم، هر کدام از ما برای جلوگیری از این رویه ناصواب چه کردهایم؟ برای تربیت خویش و دوستان و اطرافیانمان چه تلاشی کردهایم؟ در بستن تیمها و الگو و انگیزهدهی به جوانان چه اقدامی کردهایم؟ جوانان تحت آموزش خود را با چه اهداف و آرمانی بار آوردهایم و سهم خود را در اثرگذاری روی نوع نگاه جوانترها به کوهنوردی چگونه ادا کردهایم؟
امید که روزی احساس مسئولیت در قبال کوهنوردی و مناطق کوهنوردی کشورمان به یک امر عمومی بدل شود و هر کوهنوردی اعم از مسئول یا غیر مسئول سهم و دین خود را در جهت دهی صحیح کوهنوردی کشور ادا کند.
(منبع : وبلاگ آیاز)